دسته: شعر

زبان سمنانی شعر

شعر “پَستا”

 

نشست بعدِ شخمِ زمینش خدا تنهانگاهش به باغ، خسته، نیم‌خنده بر لب‌ها درونِ یک اتاقکِ با دیوار کاهگِلیرفت و آورد، دو کوزه‌ی سربسته‌ی گِلی یادی از ما کرد و کام تَر می‌کردجامِ خود خالی و باز پر می‌کرد کمی شراب هم  به جامش ریختبه روی خاک – ابرِ زیرِ پایش – ریخت “اگر شراب خوری […]