زرتشت، آنطور که ابوریحان بیرونی نوشت: زراتشت ، زرادشت
اکبر داناسرشت که کتابِ آثار الباقیه (که اصلِ آن به عربی است) بیرونی را به فارسی ترجمه کرده، میگوید که ابوریحان نامِ زرتشت را همه جا دراین کتاب به صورتِ “زرادشت” و “زراتشت” آورده است.1 و خودِ مترجم در کتابش، همه جا آن را به “زردشت” اصلاح کرده و آورده است.
اینطور که به نظرِ من میآید و از آنجا که هرچه از ابوریحان خواندهام دقتِ و ریزبینیِ او را نشان داده، اعرابگذاریِ این واژه باید به صورتِ زیر باشد:
زَر اَدُشت zaradošt یا زَر اَتُشت zaratošt که بسیار با شکلِ اوستاییِ این نام یعنی “زَرَتوشترَ zaratuštra” مطابق است.
و بازهم جالب اینکه ابوریحان نامِ پدرِ زَرَتُشت را “سفیدتومان” میآورد و مترجم آن را بر طبقِ اوستا (به گفتۀ خودش) مصحفِ “اسپنتمان” میداند.2 من البته با بخشِ اولِ این اسم که ابوریحان آن را “سفید” آورده و در خوانشِ اوستاییاش شاید بواسطۀ شباهتِ نوشتارِ حروفِ “ی” و “ن” اوستایی، گاه “سپنت” و گاه “سپیت” میآورند، کاری ندارم. اما بخشِ دومِ آن را، بازهم ابوریحان بسیار نزدیک با شکلِ اصیلِ اوستاییِ آن یعنی “سِپَنتامان spantāmān” آورده است.
استاد ابوریحانِ بیرونی، بسیار شایستۀ احترام است.