با این که تو میگویی هم یکیام!
[از شیخ علاءالدوله] پرسیدند که: مولانای رومی چون کسی بود؟
فرمود که: خوش کسی بوده. هرچند که از سخنهای او نشانِ استقامت و تمکین نیافتم، اما خوش وقتی داشته است و من هرگز سخنِ او نشنودم که وقتِ من خوش نشده است. و از وی (مولانا) روایت کردهاند که:
روزی پیشِ سراج الدینِ قونوی1 که صاحبِ صدر و بزرگِ آن وقت بوده و با او (مولانا) نیک نبوده، تقریر کردند که مولانا گفته است که: “من با هفتاد و سه مذهب یکی ام”.
چون [سراج الدین] صاحبِ غرض بود، خواست که مولانا را برنجاند و بیحرمت کند. یکی را از نزدیکانِ خود، که دانشمندی بزرگ بود بفرستاد که بر سرِ جمع، از مولانای روم بپرس که چنین گفتهای؟ اگر اقرار کند، او رادشنامِ بسیار ده و برنجان.
آن کس بیامد بر مولانا سوال کرد که: “شما چنین گفتهاید که من با هفتاد و سه مذهب یکیام؟”
[مولانا] گفت: “گفتهام”.
آن کس زبان بگشاد و دشنام و سفاهت آغاز کرد.
مولانا بخندید و گفت: “با این که تو میگویی هم یکیام”.
آن کس خجل شد و بازگشت.
مرا این سخن از وی بسیار خوش آمده.
————————-
بندی از “چهل مجلس”، شیخ علاءالدولۀ سمنانی
- منظور باید سراج الدین ارموی (اورموی) باشد؛ نوشته شده که با مولانا هم دوستی داشته است. ↩︎