“تیسا / تیسه ” سمنانی به معنی “تُهی و خالی”
برای شناختن و یافتنِ معادلِ واژه “تیسا” ی سمنانی در فارسی، باید تبدیلهای زیر را بشناسیم:
(1). تبدیل ” او u ” باستانی و میانه به “ای i ” در سمنانی، مثل:
وَهون (ایرانی باستان ) -> خون (میانه ) = خین (سمنانی) (مایع قرمز رنگ معروف)
vahun -> vhun -> vxun -> xun -> xin (sem)
موم (باستانی و میانه) = میم (سمنانی) (ماده اصلیِ ساخت شمع)
maum -> mum -> mim (sem)
————————–
(2). تبدیل “ث ɵ ” باستانی به “س s ” در سمنانی ، که در فارسی به “ه h” تبدیل شده است، مثل:
دَس (عدد دَه) :
daɵa فارسی باستان -> das (دَس) سمنانی و dah (دَه) فارسی
آسُن (آهن):
āɵan فارسی باستان -> āson (آسُن) سمنانی و āhan (آهن) فارسی
حالا با دانستن تبدیلهای بالا، به خوبی برای ما روشن میشود که چطور واژه tuɵyaka فارسی باستان به توسیگ tusig پارتی، و به تُهی/توهی tuhik در فارسی میانه و نو، و به “تیسا” در سمنانی تبدیل شده است:
tuɵyaka (باستانی) -> (تبدیل u به i ) + (تبدیل ɵ به س ) -> tisā (سمنانی)
یعنی واژه “تیسا” ی سمنانی همان “تُهی” فارسی است. با این تحولات آوایی مشخص میشود که در فارسی شکل “تُهی” از “تَهی” صحیحتر است.
خوب است بدانیم که این واژه “تیسا” در سمنانی به معنی “خالی/برهنه/تنها/” در عبارات زیر کاربرد داشته و دارد:
تیسا چُرَ (ادرار، شاش، یا گاهی امروز در فارسی به صورت شاش خالی میگویند)
تیسَه پا (پا برهنه)
و حتی گاهی قدیمیها ترکیبِ “تیسا نون” یعنی “نانِ خالی” را هم استفاده میکردند.
(امروز در سمنانی “تیسا” به تنهایی به جای “تیسا چُرَ ” (ادرار) استفاده میشود و برای همین یادم هست مثلا مادربزرگ من همین ترکیب “تیسا نون” را مثال میزد ولی کمی مردد بود که چرا قدیمیها به برکت خدا اینطور میگفتند! مادر بزرگ روحت شاد، دلیلش این بود که نوشتم.)
همانطور که گفته شد، ریشه واژه “تیسا” و “تهی” از tuɵyaka فارسی باستان است و در اوستایی هم -tusa از همین ریشه و خانواده است و همگی از ریشه -tus* و -teus* هندواروپایی (خالی بودن و تهی بودن) هستند.
مهرداد یوسفی
تیسا فقط به معنای تنها نیست؛ چرا که در زبان مازندرانی واژه تینار به همین مفهوم کاربرد دارد. تیسا از ریشه تس (کسره ت، ضمه س)به معنای ناخوشایند و ناخواستنی و چندش آور ساخته شده است که از همین ریشه،واژه تسن را در ترکیب آشنای تسن انجیر بسیار شنیده ایم که به میوه انجیری اشاره دارد که خوراکی و بنابراین مطلوب نیست. تیسا در ترکیبات تیسا پلا و تیسا لینگ و مانند آن به وضعی اشاره دارد که پلوی خالی (بدون خورشت) و پای برهنه (بدون کفش) ناخوشایند و نامطلوب است؛ به سخنی، تیسا را می توان فقدان ناخواستنی دانست که دامنه معنایی آن به تدریج به تنهایی و خلوص و ناپوشیدگی تعمیم یافت که با واژه تاسیان (به معنای دلتنگی شدید در نبود عزیز) همریشه است که تاسیان هنوز در گیلان کاربرد دارد ولی در بخش شرقی (مازندران) فراموش شده است.
Ehsan Ebrahimian
درود بر شما جنابِ یوسفی،
بسیار ممنون از نظر و نوشتۀ شما.
این “تیسا / تیسه” که در سمنانی هست و همان “تُهی” فارسی است، قاعدتاً همان است که در ترکیبات مازندرانی که فرمودید (تیسا پلا، تیسا لینگ) هم آمده است.
اما با “تاسیان” همریشه نیستند.
شاید شباهتِ ظاهریِ آنها باعثِ این برداشت شود.
واژۀ “تاسیان” (که از ریشهای متفاوت است) در سمنانی هنوز واژهای معادل، همریشه و با همین معنی که فرمودید دارد و استفاده میشود. در سمنانی بیشتر به صورتِ ترکیبِ “تُو و تاسَه” یعنی تب به همراه بیقراری و بیتابی، و نیز به تنهایی کاربرد دارد. (تاسه کِردیُن)
در واژهنامههای قدیمی نیز “تاسا / تاسه” به معنیِ اندوه و ملال آمده است (برهان، جهانگیری، رشیدی). و اینها همه از مصدرِ “تاسیدن” در فارسیِ قدیم به معنیِ “مضطرب و اندوهناک و غمگین و دلگیر شدن” است.
به هرحال ممنون از اینکه این واژۀ زیبا را نیز یادآور شدید.
تسن در “تسن انجیر” با تیسا / تیسه (خالی، تنها) ارتباطی ندارد.
مهرداد یوسفی
درود بر شما، مازندرانی ها به نخستین تخمی که مرغ می گذارد؛ تلا تس ( کسره ت ها و سکون س) می گویند. همیشه اولین تخم یک مرغ، کوچکتر و کمی متفاوت با تخم های همین مرغ در آینده هست. تلا به معنای تخم و تس به معنای ناهنجار و ناخواسته و نامطلوب است. در زبان ما پسوند ان (کسره الف) با چسبیدن به اسم، صفت می سازد: مانند زکن، بتیمن و … که اولی به کسی می گویند که آب بینی او همیشه آویزان است و دومی به فرد دارای شکم بزرگ گفته می شود؛ پس اگر پسوند ان به تس بچسبد؛ تسن ساخته می شود که در ترکیب تسن انجیر به معنای انجیر نامطلوب و ناهنجار در قیاس با انجیر خوراکی کاربرد دارد. هر واژه در زبان سازنده خود چندین خویشاوند دارد. تاسیان واژه بومی زبان گیلکی است که این زبان در باریکه شمالی و استان سمنان با تفاوت های گویشی برخاسته از جدایی طولانی جغرافیایی جمعیت کاربر این زبان سنسکریت تبار، رواج دارد و مانند هر واژه دیگر دارای همریشه هایی در گیلکی ست که آن خویشاوندان در گذر زمان بر حسب نیاز گویشوران دچار دگردیسی در معنا و ریخت شده اند که توجه به بن و ریشه واژه می تواند به ریشه یابی آن و یافتن همریشگانش بینجامد
Ehsan Ebrahimian
درود بر شما.
بسیار ممنون از توضیحاتی که فرمودید.
به هرحال “تیسا / تیسه” ی سمنانی با “تس” که شما میگویید ارتباط ریشه و معنایی ندارد.
درباره پسوندها در ساختِ واژگان در سمنانی بعدتر خواهم نوشت. مثلا همین پسوند ” َ ن an” را ما هم در سمنانی داریم.