شعر “پَستا”

Ehsan Ebrahimian 

نشست بعدِ شخمِ زمینش خدا تنها
نگاهش به باغ، خسته، نیم‌خنده بر لب‌ها

درونِ یک اتاقکِ با دیوار کاهگِلی
رفت و آورد، دو کوزه‌ی سربسته‌ی گِلی

یادی از ما کرد و کام تَر می‌کرد
جامِ خود خالی و باز پر می‌کرد

کمی شراب هم  به جامش ریخت
به روی خاک – ابرِ زیرِ پایش – ریخت

“اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک”

همان شراب شُرّه کرد و باران شد
هوایِ خوشِ دلکشِ بهاران شد

————-

از آن زمان کنون چند وقت بگذشتست
به روی چفته ببین مو چه‌ها کرده است!

یادت آمد خدا؟ حافظ و شخم و شیار؟
مستی اندوختیم برایت، دو کوزه بیار

بعدی بسبَردی بنیَست خدا تُنیا
هلاک و مُندَه هُشتُن رَز ماکردِش نیا

دَنین کِیکا بشا و پَشی پِیکُن
وَرگَردا بیرین با دو کَسین دورِکُن

هَما یِه دَردِش و زُنجی تَر کردِش
پُر ماکردِش ایکَّ ایکَّ ماخوردِش

دورِکین‌پی دله‌جُومین دوریتِش
ای بیلیکّی دوشُندِش دیمی‌ابری، باتِش

“اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک”

کَزو هاکردِش و وارش بِبا، بَوارا
بعدی نورویی، سیَ‌شَشِه غارغارا

—————-

اونَ رویی‌پی اِسَه چُند وقت بَویَرچی
چَتِه‌دیم بِنی کُلین چه هاکرچی!

انگیرَ همونِه خدا! تَه یِه نیَما؟
مَستی‌ پَستا کرچیمُن! تَه دل حال اَما؟

Recommended Posts

زرتشت، آنطور که ابوریحان بیرونی نوشت: زراتشت ، زرادشت

اکبر داناسرشت که کتابِ آثار الباقیه (که اصلِ آن به عربی است) بیرونی را به فارسی ترجمه کرده، می‌گوید که ابوریحان نامِ زرتشت را همه جا دراین کتاب به صورتِ “زرادشت” و “زراتشت” آورده است. و خودِ مترجم در کتابش، همه جا آن را به “زردشت” اصلاح کرده و آورده است. اینطور که به نظرِ […]

 

Leave A Comment